نیکیتا یانکوفسکا، یک زن شرور جوان، پشت تنگ خود را به انگشتان ماهر توماس استون تسلیم می کند. قبل از کاوش در خلسه مقعدی، او شیرینی او را می چشد و او را با زبانش سیراب می کند. این برخورد شدید به یک جفت وحشی و خام ختم می شود و نیکیتا را کاملاً شیفته خود می کند.